به نام آن که هستی نام ازو یافت

فلک جنبش زمین آرام ازو یافت

خدایی کافرینش در سجودش

گواهی مطلق امد بر وجودش

تعالی الله یکی بی مثل و مانند

که خوانندش خداوندان خداوند

( ابیاتی از تحمیدیه ی این منظومه )

...

سخن اول

داستان خسرو و شیرین از منظومه های جناب نظامی گنجوی است که در آثار نظامی درباره ی آن توضیحاتی ارائه شده است . حکیم ابوحامد ( نظامی ) پس از تحمیدیه و نعت و منقبت زبان به ستایش ابوطالب قرل ارسلان ، اتابک اعظم ( شمس الدین ابوجعفر محمد بن ایلدگر ) و شاه مظفر الدین قزل ارسلان پرداخته سپس درباره ی پژوهش کتاب و عشق سخن به میان آورده و پس از این ها به آغاز داستان خسرو و شیرین رسیده است .

در این بخش و بخش های بعدی فقط به داستان اصلی در این منظومه می پردازم و از باقی قسمت ها صرف نظر می نمایم . البته گزیده ای از اشعار و ابیات حکیم ابو حامد را ضمن تعریف داستان منثور ارائه خواهم داد .  سعی در انتخاب این ابیات بر روانی بعلاوه ی دلنشینی آن هاست .

شایان یاد آوری است پیش از آوردن داستان بگویم قسمت عاشقانه در این ماجرا خسرو و شیرین و علاقه ی میان آن دو را در بر می گیرد و داستان فرهاد کوهکن داستانی فرعی در منظومه ی حکیم به حساب می آید . فی الواقع داستان های تقلیدی از روی منظومه خسرو و شیرین هستند که عشق فرهاد به شیرین را اصل قرار داده اند .

 

آغاز داستان

چنین گفت آن سخن گوی کهن زاد

که بودش داستانهای کهن یاد

که چون شد ماه کسری در سیاهی

به هرمز داد تخت پادشاهی

جهان افروز هرمز داد می کرد

به داد خود جهان آباد می کرد

همان رسم پدر بر جای می داشت

دهش بر دست و دین بر پای می داشت

نسب را در جهان پیوند می خواست

به قربان از خدا فرزند می خواست

به چندین نذر و قربانش خداوند

نرینه داد فرزندی چه فرزند

گرامی دری از دریای شاهی

چراغی روشن از نور الهی

پدر در خسروی دیده تمامش

نهاده خسرو پرویز نامش

چو کار از مهد با میدان فتادش

جهان از دوستی در جان نهادش

به هر سالی که دولت می فزودش

خرد تعلیم دیگر می نمودش

چنان شد مشهور در خوبرویی

که مطلق یوسف مصر است گویی

پدر ترتیب کرد آموزگارش

که تا ضایع نگردد روزگارش

برین گفتار بگذشت یک چند

که شد در هر هنر خسرو هنرمند

پس از نه سالگی مکتب رها کرد

حساب جنگ شیر و اژدها کرد

چو بر ده سالگی افکند بنیاد

سر سی سالگان می داد بر باد

چو عمر آمد به حد چارده سال

بر آمد مرغ دانش را پر و بال

نظر در جستنی های جهان کرد

حساب نیک و بد های جهان کرد

هرمز به پادشاهی ایران رسید و در ایران شروع به برپایی عدل داد نمود . وی مانند پدر سعی در آبادی وطنش داشت . با قربانی های فراوان از خداوند در خواست داشتن فرزندی را می کرد تا بالاخره خداوند به او پسری بخشید . پسری خوش طالع ، زیبا ، سزاوار تاجداری و حکومت . از آن جا که هرمز در وی شایستگی خسروی و پادشاهی می دید نام وی را خسرو پرویز گذارد . هر سال که بزرگتر می شد با خرد تر می شد . آن چنان آوازه ی زیباییش در همه جا پیچیده بود که انگار به شهرت و زیبایی یوسف نبی ( ع ) است . هنگامی که نه ساله شد به میدان جنگ قدم نهاد . طی یک سال نیرو و مهارت بسیاری بدست آورد . هنگامی که به چهارده سالگی رسید قصد کرد به دانشش بیفزاید .

 

صفت بزرگ امید

بزرگ امید نامی بود دانا

بزرگ امید از عقل و توانا

زمین جو جو شده در زیر پایش

فلک را جو به جو پیموده رایش

بدست آورده اسرار نهانی

کلید گنج های آسمانی

...

بزرگ امید فردی دانا و عارف و گنجینه ای از اسرار عرفان خداوند بود . خسرو از مکتب او درس های بسیاری آموخت ؛ از اخلاق و آداب و عرفان . نیای خسرو انو شیروان نیز گوش به فرمان این پیر دانا داشت و از آن جا که سیاست هایش را با پایبندی به این اصول اجرا نمود ، سرزمین حکمرانیش از جور و ستم رها شد و قسط در آن برپا شد.

 

عشرت خسرو در مرغزار و سیاست هرمز

در صبحگاه روز خجسته ای ، خسرو راهی صحرا گشت . گشت و گذار نمود و به شکار پرداخت تا این که ده خرمی را مشاهده نمود . به آن سو رفت و در آن جا بساط گشود . به می نوشی می پرداخت . شب هنگام که شد خانه ای را در آن ده در اختیار گرفت و با یارانش به عیش و طرب نشست . حتی غلامش هم تعدی نمود و سرقتی کرد . هنگام صبح چند تن از افراد هرمز به صورت پنهانی خبر نزد وی بردند که خسرو بی رسمی کرده است و نسبت به او (‌ شاه ) جسارت و گستاخی کرده است . پادشاه پرسید که خطایش چه بوده ، افرادش بیداد گری خسرو را برایش بازگو کردند ؛ اسب او کشتزار رعیتی را خورد و از بین برد ، غلام وی غوره های کشاورز را دزدید ، نا محرمان صدای ساز و آوازش را شنیدند ...

هرمز بر افروخته گشت و مجازاتی برای او ترتیب داد ؛ اسب او را کشتند ، غلامش را به کشاورز بخشیدند ،تخت او را به صاحب خانه ی غارت شده دادند ، چنگ او را گرفتند و ناخن هایش را شکستند که دیگر نتواند ساز بنوازد .

سیاست بین که می کردند ازین پیش

نه با بیگانه با دردانه ی خویش

کنون گر خون صد مسکین بریزند

ز بند یک قراضه بر نخیزند

کجا آن عدل و آن انصاف سازی

که با فرند ازین سان رفت بازی ؟

 

شفاعت پیران نزد پدر به درخواست خسرو

خسرو دید کان خواری بر او رفت

به کار خویشتن لختی فرو رفت

درستش شد هرچ او کرد بد کرد

پدر پاداش او بر جای خود کرد

...

خسرو متوجه خطایش شد و ازین جهت سر رضایت در قبال مجازات پدر فرود آورد . سپس پیران را شفیع خود نمود که نزد شاه بروند و برای وی پا در میانی نمایند . پیران نزد او رفتند و خسرو نیز در آخر همچون اسیران کفنی به تن کرد و با شمشیری حاضر بارگاه او شد . عجز و لابه می نمود و از شاه طلب بخشش می کرد . اظهار کرد که این خطا ها از سر خامی و بچگی بوده است . طلب بخشش نمود که شاید با عفو پدر خدا هم او را عفو نماید . سپس شمشیر را در اختیار پدر نهاد که اگر جرمش نا بخشودنی است وی را سر بزند . از خواهش های او حاضران به گریه افتادند و مهر پدری شاه نیز کار خود را کرد . او را در آغوش گرفت و عفوش نمود سپس او را به ولیعهدی خود در آورد . پس از آن عدل و داد در چهره ی خسرو موج می زد و انگار انسان دیگری شده بود .

 

به خواب دیدن خسرو نیای خویش انوشیروان را

شب هنگام خسرو در خواب نیا ( جد ) خود انوشیروان را دید و وی به خسرو مژده داد که چون در ازای اجرای عدل از جانب پدر خشمگین نشد و آن را پذیرفت و از وی عذر خواست ، به جای آن چه که از دست داده بود بخشش هایی را دریافت می کند که بسیار ارزمند ترند ؛ دلارامی زیبا ، اسبی به نام شبدیز ، تختی با شکوه و نوازنده ای باربد نام ؛

اگر شد چار مولای عزیزت

بشارت می دهم بر چار چیزت

یکی چون ترشی آن غوره خوردی

چو غوره زان ترشرویی نکردی

دلارامی تو را در بر نشیند

کزو شیرینتری دوران نبیند

دوم چون مرکبت را پی بریدند

وزآن بر خاطرت گردی ندیدند

به شبرنگی رسی شبدیز نامش

که صرصر در نیابد گرد گامش

سیم چون شه به دهقان داد تختت

وزآن تندی نشد شوریده بختت

بدست آری چنان شاهانه تختی

که باشد راست چون زین درختی

چهارم چون صبوری کردی آغاز

در آن پرده که مطرب گشت بی ساز

نواسازی دهندت باربد نام

که بر یادش گوارد زهر در جام

 

پایان گام اول

گام بعد : سرآغاز داستان شیرین ...

 

 

 

  


نوشته شده در تاريخ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:خسرو,شیرین,منثور,منظوم, توسط گلناز

 

آن چه از زندگی نظامی می دانیم از لا به لای اشعارش به دست آورده ایم . آگاهیمان از زندگی او اندک است . مجموعه ی دانش ما از وی ، اشارتی است به پاره ای از ماجرا های زندگیش و پنج گنجی که از او باقی مانده و به « خمسه » معروف است .

الیاس بن یوسف بن زکی بن مویّد یا مؤیّد الدّین ، تولدش را 520-540 هجری دانسته و مرگش را 598-619 نوشته اند . تاریخ ادبیات نویسان اروپایی مانند یا ریپکا ، برتلس و ادوارد براون ، در تاریخ ادبیات ایران و مجتبی مینوی - شاید به تبعیت از آنان در گفتاری در رادیو لندن و مجله ی روزگار نو ، تولد حکیم نظامی را سال 535 هجری دانسته اند . حسن وحید دستگردی تولد او را همانطور که در ابتدا گفتیم نوشته و دکتر ذبیح الله صفا ، این تاریخ را پیش از سال 530 یا نزدیک به 520 می داند . میر عباس باقر زاده تولد او را 520 نوشته است . دکتر برات زنجانی سال اخیر یعنی 520 را پذیرفته است . سیر تاریخ در گذشت وی نیز اختلافات زیادی دارد ، به هر حال در همان محدوده ی مذکور است .

شهرتش به نظامی معروف و معلوم است ، او خود را در بیتی از خسرو و شیرین ، اکدش خوانده است ( دورگه ) ، در حالی که او دو رگه نیست اما با مادرش بسیار صمیمیت داشته ولی با پدر چنین ارتباطی بر قرار ننموده بود . وی دایی خویش را نیز بسیار دوست می دارد .

نام فرزندش محمد است و از او در چند جای نام برده است . سه همسر برگزیده که هر سه پیش از مرگ او مرده اند . در مگرشان سوگواری نموده است ، شاید زیبا و جوان بوده اند . نخستین همسرش که قطعا چنین بوده و نظامی عاشق او .

کنیزکی زیبا روی و جوان از ترکان قبچاق که «‌دارای دربند » برای او فرستاده و نظامی به شدت دل در گرو عشق او نهاده است . تا آن جا که حکایت شیرین را ؛ و در حقیقت زیبایی و ظرافت شیرین را ، به او نسبت می دهد .

پنداشته اند نام نخستین همسرش آفاق بود . نظامی در مرگ این همسر بسیار متاثر شده است و از این روی حق دارد اگر تا پایان عمر از او سخن گوید و به یاد او باشد و نامش را بر خلاف آن چه مرسوم است بر زبان آورد اما همسران دیگر او نیز مورد عشق و علاقه اش بوده اند .

شهر گنجه زاد گاه اوست . عده ای به استناد دو بیت الحاقی مجعول در اقبالنامه تصور کرده اند که وی یا خاندانش از قم بوده اند یا از آن جا به گنجه مهاجر شده اند اما آن چه معلوم است ، این است که وی تمام عمرش را در گنجه گذرانده و به جز یک سفر برای دیدار قزل ارسلان در سی فرسنگی گنجه ،‌سفر دیگری نداشته است .

نام فرزندش محمد است ، از نخستین همسر او که در پایان خسرو و شیرین برای سلامت و سعادت می کند . شاید این در زمان محمد هفت ساله ای است که مادرش را از دست داده . محمد در آغاز سرودن لیلی و مجنون ، چهارده ساله شده است و صاحب کمال و دانش و آگاهی که پدر را به سرودن لیلی و مجنون تشویق می کند  . به هنگام سرودن هفت پیکر ، محمد هجده نوزده ساله است که در تمام این منظومه ها حکیم ، محمد را اندرز میدهد اما در شرفنامه نام و نشانی از محمد نیست ، حتی کمی هم نگران اوست . گویی به خواست پدر پا نگرفته است :

نه بیگانه هست فرزند و زن

چو همجامه گردد ، شود جامه کن

چو شد جامه بر قد راست

نباید دگر مهر فرزند خواست

 

نظامی را اغلب تذکره نویسان ، حکیم و شیخ نامیده اند و از پارسایی و زهدش سخن گفته اند . خود او نیز به این اشاره دارد و معتقد است که تا بوده ، لب به می نیالوده . مطالعه ی آثارش نشان می دهد که در حکمت الهی دست داشته و از طبیعی و ریاضی نیز بی بهره نبوده است . فلسفه را تا حدی که در زمان او مرسوم بوده و از آن بحث می کرده اند ، یاد گرفته و با نجوم هم آشناست . از اصطلاحات فلسفه و نجوم در آثار خود استفاده کرده است . به عرفان توجه دارد اما عارف در معنی آن مصطلح نیست . از شیوه های تصوف آگاه است ، به عزلت گزینی و چله نشینی می اندیشد و آن را مایه ی سیر و سلوک می داند .

ایمان او در اسلام قوی است . هر چند رد پای تفکر اشعری در کلام او دیده می شود اما در اقبالنامه که نام دیگرش را خردنامه نهاده اند ، از عقل و خرد و فلسفه سخن می گوید .

در مقام بلند شاعری او تردید نیست . شیفتگان سخن او فراوانند . یکی از آنان حسن وحید دستگردی در قیاس او با دیگر شاعران معتقد است : سنجیدن کوه با ترازو » و « پیمودن ماهتاب با گز » است .

وی در داستان سرایی بی نظیر است . او شاعر است و سخن شناس و از سخن ، سخن می گوید و پایه های سخن را تا عرش می رساند. نظامی زبانی دارد ، مفسر دل ...

روی هم رفته مجموعه ی آثار نظامی ، مجموعی از لطف و زیبایی و ظرافت است که بیش و کم از بیرون یا درون خالی ار آثار کراهاتی نیست ؛ به آخرین ایام با شکوه بهاری شبیه است که روایح جانبخش آن ها در پرتو خورشید گرم و سوزانی پراکنده می شود .گر چه قدرت تعبیر فوق العاده ای دارد و می تواند دشوار ترین معانی را به سهل ترین بیانی در آورد چه بسا که با کج سلیقگی خاص ، آسان ترین معانی را به قالب دشوار ترین علارات می ریزد و فی المثل تابیدن آفتاب را ، طلوع ستارگان را ، زردی درختان را ، شکوفایی گل ها را چنان وصف میکند که با شرح و تفسیر هم به سختی مقصود او درک می شود !

عشق ورزی به استعاره م مجاز و کنایه ، آن هم پی در پی و با قراین و علایق ضعیف و غریب است . اشعار وی برهنگی ندارد و به سبب آن شعری رمزگون دارد ...

مرده ریگ او یک دیوان است و پنج مثنوی . دیوانش مجموعه ی غزلیات و قصاید و رباعی هاست . دیوانی خرد است که اگر اشعار الحاقی و مشکوکش جمع شود ، چیزی از آن نمی ماند . آثار اصلی وی که شامل پنج منظومه اش هستند :

1. مخزن الاسرار : در بحر مسدّس مطویِّ موقوف وزن آن : مفتعلن مفتعلن فاعلن در 2400 بیت است .- تاریخ سرودنش 561 هجری است .- در حدود 40 سالگی حکیم سروده و به نام فخر الدین بهرامشاه سلجوقی حاکم ارزنجان و والی ارمنستان است بعید نیست که نظامی در این اثرش ادعای برابری با سنایی در حدیقه الحقیقه را داشته است .- جایزه ی این اثر 5000 دینار زر رکنی ، یک قطار استر ، جام های گران بها و کنیزکی قبچاقی بود .- در 20 مقاله سروده شده است محتوای آن :‌بیانگر شخصیت عارفانه و زاهدانه ی نظامی نیمی از آن پند و نیمی دیگر بیان رموز دل آگاهانه عارفانه است ...

2. خسرو و شیرین :‌ منظومه ای در 6512 بیت به بحر هزج مسدّس مقصور بر وزن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل این داستان جذاب به اتابک شمس الدین محمد جهان پهلوان بن ایلدگز تقدیم شده است . در ابتدا به نام ابوطالب طغرل بن ارسلان سلجوقی که هفت ساله بود و در سال 571 زیر بغلش را گرفتند و بر تختش نشاندند ، سروده بود اما به علت اوضاع حاکمیت به نام شخص اول شروع شد و با مرگ شاه ، پایان منظومه به نام قزل ارسلان ، برادر شاه ، پایان یافت . وعده ی جایزه ی وی دو پاره روستا بود که با مرگ پادشاه این تعهد نیز خاک شد و نظامی لب به اعتراض گشود . از پس آن قزل ارسلان جشن عیشی ترتیب داد و نظامی را خواند و بر صدر نشاند و به عهد برادر وفا کرد و نظامی را راضی نمود . این منظومه به غایت ارزمند است و از بسیاری دیدگاه قابل بررسی است به نظر عاشقانه می رسد اما بیانگر تاریخ و اوضاع اجنماعی عصر ساسانیان ، ندانم کاری و بی بند باری شاهان و موبدان ، و مشکلات آن زمان است خسرو چون راحت بر تخت نشسته ، اهل کام و نام است و از هوسبازی دست نمی کشد حتی عشق شیرین هواهایش را دفع نمی کند . شیرین اندرز دهنده ی خسرو ست که راه ملک داری را به او می آموزد و از او می خواهد در شاهی انسان باشد . نقاش هنرمندی چون شاپور و تندیسگر پر توانی چون فرهاد مورد احترام نظامی است . داستان فرهاد در این منظومه فرعی است .

3. لیلی و مجنون : مثنوی 4130 بیتی وزن ان : مفعولن مفاعلن فعولن در بحر هزج مسدس احزب مقبوض محذوف . به خواهش ابوالمظفر شروانشاه جلال الدین اخستان بن منوچهر در سال 584 پدید آمده نظامی ایو سروده را بی تمایل شروع می کند اما محمد چهارده ساله با تشویقش پدر را ترغیب می کند . حدیث لیلی و مجنون معروفیتی کهن داشت . بعد از اسلام نخستین شاعران پارسی گوی از این ماجرا به تلویح و تلمیح و تصریح یاد نومده اند . داستان عشق قیس بن ملوّح به زبیده بنت سعد یا همان مجنون به لیلی است- این منظومه بار ها و بار ها و بار ها توسط شعرایی نوشته شده و حتی به زبان های ترکی و کردی و ... سروده شده است ...

4. هفت پیکر : هفت کنبد و بهرامنامه نیز گویند . 5160 بیت در بحر خفیف مسدس مخبون مقطوع وزن آن : فاعلاتن مفاعلن فعلن در یال 593 هجری به نام علاء الدین کرپ ارسلان آقسنقری حاکم مراغه پایان یافته . داستان شادخواری های بهرام پنجم ( = بهرام گور ) است آن را محرمانه از نظامی خواستند . داستان به همری گرفتن هفت دختر از پادشاهان هفت اقلیم توسط بهرام گور است که هر روز هفته را با یکی از آنان به سر می برد . رنگ چهره و لباس و گنبد و ستاره و روز مربوط به هر یک از دختران یکی است هر یک از همسران وی در روز خاصش برای بهرام افسانه ای شگفت انگیز میگوید.

5. اسکندر نامه : دو بخش شرفنامه و اقبال نامه است به نظر میآید در مقابله و معارضه با فردوسی یروده شده است.

- شرفنامه به نام اتابک اعظم ملک نصره الدین بن ابوبکر سلجوقی است . تاریخ معینی ندارد- داستان زندگی و کشور گشایی اسکندر است در بحر متقارب مثمن مقصور- وزن : فعولن فعولن فعولن فعول در 6846 بیت حاصل آمیزش افسانه های ساخته ی مقدونیان و ایرانیان است .

- اقبالنامه آخرین منظومه ی حکیم است از خرد فیلسوفان هم می گوید و خردنامه نیز نامیده اندش . شامل 3700 در بحر و وزن شرفنامه است . در سال 599 توسط محمد به دربار ملک عز الدین مسعود بن ارسلان سلجوقی فرستاده شده . باز سرگذشت اسکندر است که این بار خردمند و صاحب کمال در نهایت پیامبر شده است ! ایرانیان اسکندر را « گجستک » لقب داده اند نظامی رفتار بخردانه ی او را می ستاید برای ترویج دین و یافتن ویژگی های ذوالقرنین ، بار دیگر او را دور جهان می گرداند .

امیر خسرو دهلودی ( شاعر هندی ) ، خواجوی کرمانی ( عرب ) ،جامی ، مکتبی شیرازی ، هاتفی ، قاسمی ، وحشی ، عرفی ، فیضی ( هندی ) از جمله شعرای زبر دستی در ادوار مختلف بوده اند که اکثر منظومه های نظامی را به نام هایی شبیه به نام اصلی ، تقلید نموده اند .

مرحوم حسن وحید دستگردی سال های بسیاری از عمر پربارش را برای تحقیق و گرد آوری پنج گنج او صرف کرد .

غلامحسین ده بزرگی ، 12 خرداد 86 (‌با تلخیص و تصرف )  

 

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:نظامی,زندگینامه,سرگذشت نظامی,آثا, توسط گلناز
    

پیج رنک

دانلود آهنگ